گفت وگوی بی حاصل
تنهایی بر پیراهنم نشسته بود واحساس میکردم جای دندان هایم روی جگر باقی مانده استبه تو گفتم:در من میل عجیبی به رفتن است؛ نگاهم کردیگفتم:هوا، هوای خوبی ست برای پیچاندن ز...
۰
۱۰
تنهایی بر پیراهنم نشسته بود واحساس میکردم جای دندان هایم روی جگر باقی مانده استبه تو گفتم:در من میل عجیبی به رفتن است؛ نگاهم کردیگفتم:هوا، هوای خوبی ست برای پیچاندن ز...
وقتی این همه سیم وتکلونوژی کوفتی نمیتونه احوال مارو حمل کنهوقتی نمیدونم با این همه یاد من ونداشتن ها اینکه ساعت پنج عصر با خیال کسی چای بخوری خوشمزه ست یانهتو خودت با...